بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید به بینندگان عزیز وبلاگ خبرنامه دی و علی الخصوص اون دوستانی که با اینترنت دولتی وصل میشن و وبلاگ ما رو چک میکنند.چون آمار وبلاگ صبحها که ساعت اداری هست بسیار بالا میره علی الخصوص ساعات اولیه صبح که همه وارد محل کار میشن و پس از صرف صبحانه وارد اینترنت دولتی جناب بیت المال میشن.البته این عزیزان که این مطلی الان یک کمی اونا رو ناراحت کرده روزای جمعه هم از ما سر نمیزنند چون به اینترنت دسترسی ندارند رو همین حساب همیشه آمار وبلاگ ما در روزهای پنج شنبه و جمعه بسیار پایین و در بقیه روزها به خصوص صبح شنبه بالا هستش.
البته این موضوع فقط برای بازدیدکنندگان این وبلاگ صدق نمیکنه و تو تمام سایتهای دیگه هم وقتی آمار روز شنبه رو با روز قبلش مقایسه میکنید کمی تعجب آور هستش.خوب این هم ناشی از جدیت ما در مورد بیت المال هستش.نه که ما هممون شیعه هستیم و نه این که همه ما قضیه حضرت علی علیه السلام و اون چراغ پی سوز رو شنیدیم برای این هست که اینقدر در مورد بیت المال جدی هستیم.
اگه یک لحظه فکر کنیم که روزی خواهد آمد که برای هر چیز کوچک حتی یک ریال بی ارزش از مال بیت المال باید رضایت 70 میلیون نفر را یکی یکی جلب کنیم هیچ وقت دستمون به استفاده اختصاصی از بیت المال با هزار و یک بهانه دراز نمیشه.برخی داروها اگر چه تلخند ولی علاج درد ما هستند و برخی حرفها اگر چه تلخ ولی برای اصلاح ما لازم هستند.
سلام مجدد
دوست خوبمون "وهب" دوباره یک مطلب خیلی جالب برامون فرستادند که حیفمون اومد در اختیار شما قرار ندیم.
خاطره ای از سید مرتضی آوینی
احتمالاً زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و ... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی ادبی میشد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همین طور، ولی همه لال شدیم و دم بر نیاوردیم. با جهان بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم. اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: "خدا لعنتت کند! چرا داری توهین میکنی؟!" همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: «آقا را میشناسی؟» گفت: «سید مرتضی آوینی است.»
این هم لینک کامل همین خاطره: روشنفکران ما و سینمای روشنفکری
سلام
این هم نظر یکی از خوانندگان وبلاگ به اسم "وهب" است که براتون تو وبلاگ میزارم:
چند نکته در تقویت مهارتهای ارتباطی
1- اولین گام این است که به همان گونه که مایلید و می پسندید با شما رفتار شود با دیگران برخورد کنید. و از آنچه در دیگران می بینید و نمی پسندید دوری کنید.
2- ذهن زیبا، زبان را زیبا می کند. لذا اولاً نسبت به دیگران ذهنیت منفی نداشته باشید که اگر ذهن منفی داشته باشید قطعاً در نگاه و زبان شما نیز بروز یافته و باعث رنجش دیگران شده و تعامل فی مابین را تلخ و گزنده خواهد کرد .ثانیاً با مطالعه کتب اخلاقی، عرفانی و تحصیل مهارت های ارتباط مؤثر و مفید با دیگران ذهن خود را با زیبایی های اخلاقی، به زیبایی مدیریت کنید
3- ضمن رعایت اصل ساده پوشی و ساده زیستی مرتب بودن و آراستگی را نادیده نپندارید. ظاهر شما باید نمایانگر باطن شما باشد. پوشش و آراستگی می بایست بر اساس آموزه های دینی طراحی و انتخاب شود. اصل مهم در این خصوص پوشاندن ویژگیها و خصوصیات بدن از نامحرم است.
4- در مجالس و محافل شادی و عزای دیگران مشارکت داشته و با آنان (البته در چارچوب شرع) همدلی و همنوایی داشته باشید.
5- از مجادلات و مباحث تلخ و آزار دهنده بشدت پرهیز کنید.
6- نه قهر کنید نه قاطی شوید : مراودات و آمد و شدهای خود را با خویشان و دوستان در حد اعتدال (نه افراط و نه تفریط) حفظ کنید. رفت و آمدهای زیاد موجب دلزدگی و آزردگی شده و منجر به تنش ها و چالش های فرسآینده خواهد شد. همانطور که معاشرت و مراوده حداقلی نیز موجب کاسته شدن مهر و محبت و علاقه فی مابین خواهد شد.
7- اگر قهر و قطع رحمی بین دوستان و خویشان ایجاد شده در جهت اصلاح و دوستی بین آنان تلاش کنید.
ادامه مطلب ...