خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرهای روزانه وهفتگی از روستاهای بیمرغ، اروک و اسو گناباد در خبرنامه دی
خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرهای روزانه وهفتگی از روستاهای بیمرغ، اروک و اسو گناباد در خبرنامه دی

وظیفه اهالی جبهه و جنگ


بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه ای با نویسنده کتاب پایی که جاماند در سایت تریبون مستضعفین دیدم که به نظرم آمد لازم است قسمتی از این مصاحبه را برای جبهه رفته ها اینجا بذارم.اونایی که در جنگ بودند ولی زینب وار عمل نکردند.من قسمتی از کتاب پایی که جاماند را خواندم و به نظرم فوق العادست.کاش همه رزمنده های ما خاطراتشون رو منتشر میکردند


چه توصیه‌ای دارید برای آزادگانی که می‌خواهند سرگذشتشان را مکتوب کنند؟

در موضوع ثبت خاطرات خیلی زود دیر می‌شود. ما نهایتاً ۲۰ سال وقت داشتیم برای نوشتن و ثبت کردن، اما نظام فرهنگی ما باید بیشتر مایه می‌گذاشت که نگذاشت. یک رزمنده‌ی ۴۰ ساله یا فرمانده گردان ۴۰ ساله بعد از پایان جنگ در سال ۶۷ سینه‌اش مملو از خاطرات بود. امروز مجید کریمی که فرمانده یکی از گردان‌های خط‌شکن فاو بود، رفته زیر خاک و تمام خاطراتش را هم با خود برده. نه‌تنها مجیدکریمی، که مجیدهای کریمی در سراسر این کشور رفته‌اند یا در حال رفتن‌اند با ده‌ها و صدها کتاب «بابانظر»، «دا»، «کوچه‌نقاش‌ها» و «پنهان زیر باران». نظام باید قدر این ادبیات را می‌دانست و به جای یک پل یا چند متر آسفالت جاده، باید می‌گفت این هزینه‌ را بگذارید تا ادبیات جنگ ساری و جاری شود روی کاغذ. آدم‌های جنگ ما یا به مرگ طبیعی یا با اثرات ناشی از جنگ می‌میرند و حرف‌هایشان ناگفته می‌ماند. فرمانده‌ گردانی که سایت موشکی فاو را فتح کرد، وقتی سال ۸۹ با هم حرف می‌زدیم، می‌گفت فلانی کی بود؟ من یادم رفت! خودش می‌گفت ۱۰-۱۵ سال پیش خاطراتم را می‌توانستم بنویسم، ولی نیامدند سراغم. ظلمی که به ادبیات مقاومت شد، جبران‌ناپذیر است. آنهایی که در نهادهای فرهنگی و نهادهای مرتبط با ادبیات جنگ قرار گرفتند و این دیدگاه و این بلندنظری را نداشتند، نتوانستند آن دور دورها را ببینند و این دیدگاه را نداشتند و برای این موضوع هزینه نکردند.

شاید اگر شما هم می‌خواستید منتظر بمانید تا کسی خاطرات شما را ضبط کند، این کتاب الان روی میز نبود!

بله. و صحبت شما را این‌گونه تکمیل می‌کنم که بخش عظیمی از رزمندگان و آزادگان دیدگاهی دارند که آن نگاه سم ادبیات مقاومت و آفت ترویج ادبیات دفاع مقدس است. خیلی از این بچه‌ها می‌گویند برای خدا رفتیم جنگیدیم و چیزی هم نمی‌نویسیم. شما این را از خیلی‌ها می‌شنوید. من عرضم به این بچه‌ها این است که شما برای خدا رفتید جنگیدید و آن شرایط و زمانه را بیمه کردید. ما ها که مُردیم، آنها که بعد از ما ایران را تحویل می‌گیرند، به پشتوانه‌ی چه فرهنگ و منشی ایران را اداره کنند؟ آیا امروز جوان مسجدی و هیئتی که این کتاب را می‌خواند و برای من اس‌ام‌اس می‌دهد یا پیام می‌گذارد که سید با شما در زندان‌ها کابل خوردم، با شما گریه کردم، با شما خندیدم. خوب این بچه پیام ما را گرفته و مسئولیتش بیشتر و شخصیتش شکل‌گرفته‌تر شده است. آن سم و آفتی که گفتم، موجب ثبت‌نشدن بخش عظیمی از خاطرات جنگ شده است و من به دوستان عزیزم که چنین نگاهی دارند، باید بگویم مبادا شما به آینده‌ی ایران ظلم ‌کنید. به آینده‌ی این کشور که می‌توانید و می‌توانیم فرهنگ و روش و منش‌مان را منتقل کنیم.


منبع این مطلب:تریبون مستضعفین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد