خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرهای روزانه وهفتگی از روستاهای بیمرغ، اروک و اسو گناباد در خبرنامه دی
خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرنامه دی یا بیمرغ

خبرهای روزانه وهفتگی از روستاهای بیمرغ، اروک و اسو گناباد در خبرنامه دی

شهادت حضرت هادی علیه السلام-سه عکس قدیمی از امامزاده

بسم الله الرحمن الرحیم

الهم صل علی محمد و آل محمد

با عرض سلام و تسلیت به مناسبت شهادت امام مظلوم حضرت امام علی نقی علیه السلام که متاسفانه امروزه خواننده ای با نام نجفی به تمسخر این امام بزرگوار به وسیله ترانه ها و صدای عنکر الاصوت خود پرداخته.امیدوارم که در راه دفاع از حریم ولایت موفق باشیم.

 تعداد سه عکس از امامزاده بیمرغ و خود بیمرغ مربوط به حدود بیست و چهار سال قبل  در این قسمت قرار دادم که  عکسهای با حجم کم رو همینجا مشاهده میکنید ولی برای دیدن عکسها با حجم واقعی باید به ادامه مطلب رفته و عکسهایی که در ادامه مطلب قرار دادم رو روی کامپیوترتون  ذخیره کنید.عکسها سال 89 توسط حاج علیرضا صحرایی برای وبلاگ ارسال شده.








ادامه مطلب ...

زنده به گور

بسم الله الرحمن الرحیم

به همراه یعقوب رهبری برای سوخت گیری ماشینی که راننده اش بودم به جایگاه سوخت رفتیم ، وقتی بنزین زدیم و از جایگاه سوخت خارج شدیم ، هواپیماهای عراقی از بالای سرمان گذشتند ، تمام منطقه بمباران شد. بخصوص جاده ای که اکثر خودروهای رزمندگان برای سوخت گیری در آن به صف بودند . در چشم برهم زدنی خودروها منفجر شدند و رگبار هوایی مثل باران از آسمان ریخت . ماشین را از جاده منحرف کردم و هر دو روی زمین پناه گرفتیم .
آن روز پیراهنی که به تن داشتم سفید رنگ بود ، همانطور که روی زمین دراز کشیده بودیم ، یعقوب شروع کرد به چال کردن من . هر چه خاک دور و برمان بود را بر داشت و روی پیراهن من ریخت . با تعجب پرسیدم : - داری چیکار می کنی ؟ گفت : _ الانه که به کشتنمون بدی انگار نمی دونی لباست سفیده ا، دیده میشی، دیر بجنبیم هر دومون رو به رگبار می بندن . بعد از رفتن هواپیماها از روی زمین بلند شدم و با همان سر و وضع سوار ماشین شدم . از آن روز هر وقت یعقوب مرا می دید، می گفت چطوری زنده به گور ؟ و با هم کلی می خندیدیم . 
خاطره جانباز عیسی ملائی 

وقتی از فیلترشکن استفاده می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

کدهای صفر یک اصلی شما به صفحه باز تبدیل می شود در نتیجه در صورتی که از فیلترشکن هم استفاده نکنید، باز هکر می تواند وارد سیستم شما شود.
گرداب- سالهاست که هکرهای سیاه، شرکت های سود جو و سایت های نامتعارف، نرم افزارهایی در اختیار کاربران قرار می دهند که عموما به آنها فیلتر شکن می گویند و وظیفه اصلی این نرم افزارها، عبور از موانعی است که توسط یک مرجع قانونی اعمال می گردد

 همه می دانیم که فیلترشکن ها چه می کنند ولی آیا می دانید وقتی از فیلترشکن استفاده می کنید وارد چه بازی خطرناکی می شوید؟

نرم افزارهای فیلترشکن می توانند:

۱- زمینه برداشت کلیه اطلاعات شما از کامپیوترتان را فراهم می سازد.

۲- آنتی ویروس و فایروالتان را خنثی می کند.

۳- زمینه انتقال بدافزارها به کامپیوتر شما را فراهم می کند.

۴- امکان ضبط تمامی فعالیت های شما در اینترنت را فراهم می سازد.

۵- یوزر و پسورد سایت، وبلاگ، کامپیوتر، ایمیل و تمامی قسمت های فضای مجازی که نیاز به تایپ رمز دارد را افشا می کند.

۶- زمینه نفوذ دیگر هکرها به کامپیوتر شما را فراهم می سازد.

۷- آمار و مشخصات شما را در تمامی سایت های مد نظر هکر ثبت می کند.

۸- اعتبار اطلاعاتی شما را در رده های جهانی پایین می آورد.

۹- مشخصات کامل شما به عنوان یک متخلف در تمامی سایت های معتبر علمی و اجتماعی جهان ثبت می شود.

۱۰- الگوی اصلی اتصال شما به اینترنت کلا مختل می شود.

۱۱- کدهای صفر یک اصلی شما به صفحه باز تبدیل می شود در نتیجه در صورتی که از فیلترشکن هم استفاده نکنید، باز هکر می تواند وارد سیستم شما شود.

به خاطر داشته باشید: استفاده از پروکسی نیز همین بلا را به سر شما می آورد.

حال انتخاب با شماست

منبع: آزادنگار

خرمشهر را خدا آزاد کرد

بسم الله الرحمن الرحیم

الهم صل علی محمد و آل محمد


حدیث روز :  الإمام علیّ(ع) - البحار 2/56
هر کس خود را در مقام پیشوایى مردم بنشاند، بر اوست که پیش از آموزش دادن به دیگران به خویشتن بیاموزد، و پیش از تربیت کردن با زبانش، با رفتارش تربیت کند، و آموزگار و مربّى خویش، به بزرگداشت سزاوارتر از آموزگار و مربّى مردم است.


"خرمشهر را خدا آزاد کرد" یعنی چه؟
خرمشهر را خدا آزاد کرد.
این جمله‌ای بود که امام خمینی(ره) پس از سوم خرداد 1361 فرمود. الحمد لله که در آن زمان مدعیان جرأت نداشتند امام (ره) را به جوگیر شدن و بیانات احساساتی شماتت کنند. 
همه‌گی ما امام را می‌شناسیم. او مجتهدی جامع و مفسر و فیلسوفی عارف بود. او هرگز دروغ نگفت و هرگز اغراق نکرد. حتی در خاطرات امام هست که او وقتی نامه‌ای را برای رزمندگان به صدا و سیما فرستاده بود، آن را از نیمه‌ی راه برگرداند تا لفظ «من هر شب به شما دعا می‌کنم.» را به «من بیشتر شب‌ها به شما دعا می‌کنم.» تغییر بدهد. او هرگز کلامی اغراق‌آمیز به‌کار نمی‌برد حتی اگر دیگران آن را اغراق‌آمیز می‌دانستند.

یادمان باشد که خداوند خرمشهر را آزاد کرد
به قلم محمدحاشر یزدانی

گزارش ها مرتب و کامل خدمت حضرت امام فرستاده می شد و ایشان در جریان کلیه مراحل عملیات و پیروزی های مقدماتی و گسترده نیروهای سپاه اسلام و رشادت ها و ایثارگری های فراوان ایشان قرار داشتند.
خرمشهر آزاد شد. وهمه چشم به دهان امام امت. کارشناسان نظامی گزارشی مفصل از ابتکارها ، نبوغ ها و تلاشهای زائد الوصف نیروهای خودی خدمت امام ارائه داده بودند . همه منتظر تا ببینند امام چگونه این عملیات عظیم و بزرگ را که جهان نیروهای ایرانی را بواسطه آن ستود توصیف می کند و چگونه رشادت های نیروهای مسلح را برای مردم بازگو می کند. لب های امام امت باز شد و در و گوهری ناشی از عمق اتکای ایشان به ذات مقدس الهی بیرون ریخت : " خرمشهر را خدا آزاد کرد". و این یعنی همه چیز. هرچه می کنیم و خواهیم کرد از ذات مقدس خدای متعال است و ما خود وسیله ایم همه چیز از آن اوست و اگر نباشد عنایت و امدادش، نیست خواهیم شد . امام امت درسی بزرگ به تک تک آحاد جامعه داد که در سرمستی ناشی از غرور پیروزی یادمان نرود که همه چیز از آن خداست . در همه پیروزی ها و موفقیت هایی که به فضل خدا امروز و آینده به آن دست می یابیم بدانیم که هرچه می کنیم از خداست و ما تنها وسیله ایم. ما وظیفه داریم که مهارت و تخصص خویش را افزایش دهیم و به قله های علم و دانش دست یازیم اما اوست که کار را به کمال می رساند و اوست که یاری می کند. 
پهباد آمریکایی با تلاش تحسین برانگیز کارشناسان نظامی کشورمان به غنیمت گرفته شد اما به خواست خداوند و امداد او و لطف بی نهایتش به مردم این دیار اسلامی. مبادا حتی به اندازه ذره ای فکر کنیم که ما هم برای خودمان کسی هستیم. هرچه هست اوست و هرچه داریم از اوست.پهباد را نشاندیم فقط و فقط به یاری خدا و توکل به او، استکبار را به زانو در می آوریم فقط و فقط به یاری خدا و توکل بر او، پرچم اسلام را در بلندترین قله های جهان به اهتزاز در خواهیم آورد ، فقط و فقط به یاری خدا و توکل بر او.

مطلبی از آقای م.ت.ت در مورد طلبه شهید جعفر آهنگری از روشناوند

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز :  الإمام علیّ(ع) - شرح غرر الحکم 2/259
براى سالم ماندن دینتان، به اندکِ از دنیایتان قناعت کنید؛ زیرا که مؤمن را توشه اندک دنیا بسنده مى‏کند.



شهید آهنگری: کسانی که با انقلاب موافق نیستند در تشییع جنازه‌ام شرکت نکنند

خبرگزاری فارس: شهید آهنگری در وصیت‌نامه خود نوشت: از امت حزب الله می خواهم که پیرو رهبر کبیر انقلاب باشند و از فرامین آن رهبر پیروی کنند و لحظه‌ای در پیروی از این رهبر کبیر غفلت نکنند.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از رسا، جعفر صبح روز شهادتش خوابی دیده بود که برای دوستانش چنین بیان کرد: «خواب یک نهر آب را دیدم در حالی‌که جنازه‌ام در کنارش بود. جنازه‌ام را برداشتند و در نهر انداختند و من ناگهان زنده شدم . شهید پس از آن خود خوابش را چنین تعبیر کرده بود که آن نهر، نهر شهادت است و من با شهادت زنده خواهم شد. او همان روز در عملیات والفجر 9 در منطفه مریوان جام شهادت را سرکشید. 
جعفر آهنگری مهیای حضور و مشتاق جبهه بود . برادران بزرگترش مردان دفاع بودند و وظیفه خود را در پاسداشت از مرزهای میهن و حراست از ناموس ملت می‌دیدند. این روحیه به او نیز سرایت کرده بود. بالاخره آموزش نظامی را فرا گرفت و مهیا شد. 
زمانی که می‌خواست راهی شود تا سه روز مرتب می‌گفت: مادر جان مرا حاضر کن که می‌خواهم بروم به او گفتم خوب چه چیزی لازم داری تا برایت مهیا کنم؟ وسایلت که آماده است. مادرش به او گفت: تو قصد رفتن به جبهه را داری. تو در مشهد و حوزه علمیه نمی‌مانی. پس راس و حسینی خودت بگو که قصد رفتن به جبهه را داری؟ 
دعای مادر برای شهادت فرزند 
جعفر رو به مادر کرد و گفت: آره مادرجان می‌خواهم به جبهه بروم. وقتی چنین گفت رو به قبله کرد و گفت: خدایا فرزندم را آماده کرده‌ام خودت بپذیر. و در این‌جا بود که جعفر با مشت به سینه‌اش کوبید و گفت: آمین! البته او با آمین قبولی جانش را از خدا طلب می‌کرد. 
شهادت شهید آهنگری سه مرتبه راهی میدان شد تا آن که در بار سوم شربت شیرین شهادت نوشید. او در آخرین حضورش در جبهه عنوان تبلیغات کردان را داشت. او در روحیه بخشی و تهیه امکانات تبلیغی برای بچه‌های رزمنده نقش اساسی داشت. 
در اندیشه دیگران شهید جعفر روح بلندی داشت تا بدان‌جا که در وسعتش ظرایفی موج‌ ‌می‌زد که در سر انسان سازی و کمال می‌گردید. او با صغر سن تمام آنچه از دستش برمی آمد برای دوست و همنوعش بذل می‌کرد. او به ویژه به فکر طلاب ساده زیست و آبرومندی بود که بی‌ادعا در کنج حجره‌ها روزگار می‌گذاراندند. 
همان غذای دوستانم را می‌خورم 
زمانی به مادرش گفته بود: مادر اگر از همسایه ها کسی سهم امام بدهکار است من دوست دارم برای طلاب جمع‌آوری ‌کنم چون آنان خیلی مشکل دارند. او آن قدر در اندیشه آنان بود که حتی از آنچه برایش فراهم می‌کردند تا مصرف کند ابا می‌کرد. او گوشت و روغن حیوانی که خانواده برایش تدارک می‌دیدند با خود نمی‌برد وقتی هم که به او می‌گفتند: که ما از صمیم قلب راضی هستیم که اینها را با دوستانت مصرف کنی می‌گفت: اگر این کار را بکنم آنها هم خود را مجبور خواهند کرد تا جبران کنند و در مضیقه و تنگنا واقع می‌شوند پس من قناعت می‌کنم و همان غذایی را می‌خورم که آنها می‌خورند. 
جعفر آهنگری روشناوند بعد از ظهری آفتابی و دلنشین در سال 1349 در روستای کوچک و زیبای «روشناوند» از توابع شهرستان گناباد، گریه‌های شیرین کودکی سیاه چشم، لبخند شادی را به صورت خسته پدر و مادری خدادوست و مؤمن به تصویر کشید. کودکی که نگاه بلندش، دوردست‌هایی به سرخی افق را بی‌صبرانه به انتظار می‌کشید. 
کودک به یمن ارادت به طائر بهشتی، جعفر طیّار، «جعفر» نام نهاده شد و در پناه خاندان ابوطالب زندگانی را آغاز کرد. از همان کودکی از شیطنت‌ها و بدی‌ها به دور و اهل ادب و کمال بود. قبل از رفتن به دبستان فراگیری قرآن را به اتمام رساند و بر زورق علم و معرفت تحصیل را آغاز کرد. از همان سال‌های آغازین، علاقه خویش را به فراگیری علوم دینی ابراز نمود و در سال 1342 به مدرسه علمیه گناباد عزیمت نمود و پس از چند سال، بر خان کرامت سلطان، علی‌بن موسی‌الرضا - علیه‌السلام - نشست و به ادامه تحصیل پرداخت. 
حضور در عملیات والفجر 9 در پانزده‌ سالگی 
کبوتر سبک‌بال حرم رضوی، در سالیان تحصیل همواره می‌دید که فرزندان این مرز و بوم دست از جان و تن شسته و در کوه‌های سر به فلک کشیده غرب و خاک نیلگون جنوب به دفاع از خاک پاک میهن در برابر تجاوز دد - منشانه رژیم بعث می‌پردازند. خود همواره در صدد فرصتی بود تا به جرگه آنان بپیوندد و ادای دین کند؛ ولی سن کم، بهانه‌ای بود که او را از رسیدن به آرزوی دیرینه باز می‌داشت. پانزده ساله بود که شیرینی حضور در عملیات «و الفجر 9» لبریز از مستی‌اش نمود. 
لباس بسیجی به تن کرد و به مسلخ جان‌های افلاکی پا نهاد و در دل سرود که: در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشق صادقی، زمردن مهـراس مردار بود، هر آن که او را نکشند و خدای عاشقی نیز وقتی او را لبریز جنون دید، در پروازش درنگی نکرد و روح پاکش را به جاودانه‌ترین سروده پرواز داد. کبوتر حرم امام هشتم، اینک زائر کربلای حسینی گشته بود و خونین‌بال از مریوان به سمت نینوا می‌رفت. 25 فروردین سال 1365 روز اصابت ترکش به سر مبارک او و شهادتش است. اینک مزار او در «روشناوند» در کنار قبور سایر شهدای آن روستا، فخر و مباهات مردم آن دیار است. 
همیشه خدا را پیش روی خود داشته باشید 
«و من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوالله علیه و منهم من قضی نحبه و منهم مَن ینتظرو ما بدّلوا تبدیلا» (احزاب،23) با درود و سلام به امام زمان و نایب برحقش، امام خمینی این روح تپنده امت حزب‌الله و درود و سلام فراوان به رزمندگان اسلام که با رزم بی‌امانشان قدرت دشمن را سلب کرده‌اند و به امید آزادی قدس شریف و کربلای معلی؛ این حرم حق که جز یاران خدا در آنجا کاری نیست. چند کلمه‌ای وصیت می‌نویسم که اگر لایق شهادت بودم و شهادت نصیبم شد، بدان عمل کنید. از امت حزب الله می خواهم که پیرو رهبر کبیر انقلاب باشند و از فرامین آن رهبر پیروی کنند و لحظه‌ای در پیروی از این رهبر کبیر غفلت نکنند و کسانی که با انقلاب موافق نیستند، دوست ندارم که در تشییع جنازه‌ام شرکت کنند و از پدر و مادر عزیزم می‌خواهم که مرا ببخشند که در این مدت کوتاه عمرم هیچ خدمتی را نتوانستم برایشان انجام دهم. 
و از برادران و خواهرانم می‌خواهم که مرا حلال کنند. در دعاها مرا یاد کنند. به برادرانم می‌گویم که کارهایی را که انجام می‌دهند برای رضای خدا باشد و هدف به جز خدا نباشد که انسان بیچاره می‌شود. همیشه خدا را در پیش روی خودتان داشته باشید و ذکر خدا بر لب بیاورید و از نیایش غافل نباشید که«الا بذکر الله تطمئن القلوب». در پایان از تمامی امت حزب‌الله می‌خواهم که اگر اشتباهی یا خطایی دیده‌اند، برای رضای خدا ببخشند و مرا در بهشت شهدای روشناوند، در کنار شهدای این روستا دفن کنید. دیگر عرضی ندارم. خداحافظ. به امید دیدار در آن سرا. 
انتهای 

چند عکس و کمی توضیح و یک مشته گپه دگه

بسم الله الرحمن الرحیم

الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم


از دوست عزیز آقا وهب:اول شناخت احکام بعدکسب وکار
قال الصادق(علیه السلام): من اراد التجاره فلیتفقه فی دینه، لیعلم بذلک ما یحل له، ممایحرم علیه، و من لم یتفقه فی دینه، ثم اتجر، تورط الشبهات. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس می خواهد وارد کسب و تجارت شود، باید قبل از هر چیز مسایل دین و احکام معامله را یاد بگیرد، تا بداند چه معامله حلال است و چه چیز و چگونه حرام. هرکس از قبل، مسایل دینی و احکام شرعی خرید و فروش را نداند و وارد این کار شود، در خوردن اموال شبهه ناک (و حرام) غرق می شود.(1) 1- وسایل الشیعه، ج1، ص 283


با عرض سلام و تبریک به مناسبت آزاد سازی خرمشهر

خبر جدیدی نیست.فقط چهار تا عکسه که فقط جنبه خبری داره چون کیفیت آنچنانی نداره البته آنچنانی که چه عرض کنم هیچ چنانی هم نداره

عکس اول مربوطه به صف کشیدن مردم جلو نونوایی که اگه ان شاءالله کیفیت نونها بهتر بشه صف هم طولانیتر بشه.البته حدود 15 روز قبل با حاج رمضان رشیدی صحبت میکردم که ایشون گفتند الان که نونوایی هزینه هاش رو بیشتر در نمیاره ولی ان شاءالله بهتر میشه



خبر این دوتا عکس رو در خبر قبلی بیمرغ نوشتم.مربوط هست به آهنهای گلخانه که آقایان حسن غلامی و عباس صدیقی و محمد علیزاده در حال رنگ کردن لوله های گلخونه هستند.حالا این که این طرح اینجا جواب بده با خداست ولی ان شاءالله اگر جواب بده میتونه منبع درآمد جدیدی بشه برای اهالی روستا و مردم به این کار ترغیب بشن.البته کارهای خوب زیاد صورت گرفته ولی کسی دنبالش رو نگرفت .از قبیل طرح پرورش بوقلمون که خوب جواب داد ولی سرمایه گذاری اساسی میخواست چون مکان مناسبی برای این کار نبود و اون چهار دیواری آقای رسولی هم به دلیل نزدیک بودن به خانه ها باعث شده بود که بوی بوقلمونها همسایه ها رو اذیت کنه





برای این عکس اگر بنویسم بدون شرح بهتره نه که خیلی کیفیت هم داره.

این عکس حین بازی والیبال گرفته شده و کار هر شب این جوونها بود البته تا چند شب قبل که به دلایلی دوباره این والیبال تعطیل شد.




البته در پایان چند کلمه هم خه خواننده هه کم حالما گپ زنم.مچم چو مو اقذر کم تلحم که چنی خواننده هه بیحال به گیرم کرده.غیر از همو بنده خده قربانی و علی و یک دو ته دگه بقه مگی بس پول اونار دم تا نظره خوار بنویسن.مو که همی همه گپ بی مصرفر منویسم خا شما هم زحمت کشه دو خط نظره بی م....   ریی کنه .


مطلبی آموزنده برای کسانی که سفر می روند البته از اون سفرها

بسم الله الرحمن الرحیم 

مطلبی از آقای م.ت.ت

مهم

در صورتی که در فرودگاه خانم یا آقایی حتی پیرزن یا پیرمرد آمد و از شما
خواهش کرد تا ساک یا کیف او را در بارهای خود قرار دهید، چون او ظرفیت
بارش تکمیل شده، به هیچ وجه چنین درخواستی را قبول نکنید که ممکن است
ناخواسته قاچاقچی مواد مخدر شوید و در فرودگاه مقصد دستگیر شده و به
اعدام محکوم شوید!

هم اکنون ایرانیان زیادی در کشورهای عربی، مالزی و اندونزی در صف اعدام
قرار دارند فقط به خاطر اینکه مثلا یک خانم به آنها گفته میشه چمدان من
را هم شما ببرید؟! من ظرفیت بارهام تکمیل شده!

و بدین ترتیب فرد ساده لوح گول می خورد قربانی مواد مخدر می شود. و به
این سادگی قاچاقچیان چمدانهای خودشان را با نام دیگران رد و بدل می کنند
تا از گزند دستگیر شدن در امان بمانند!

در فرودگاه ها همیشه مراقب این موارد باشید و سریع گول احساسات ایرانی
خود را نخورید که برای شما گران تمام می شود! نه گفتن به خواسته های شوم
دیگران را از هم اکنون یاد بگیرید
!
آنچه در این میان بیشتر جلب توجه می‌کند این است که قاچاقچیان برای اجرای
نقشه‌های خود حتی حاضرند افراد بی‌گناهی را قربانی کنند. برخی از آنها با
حضور در فرودگاه‌های مورد نظرشان و شناسایی مسافرانی که قصد عزیمت به
کشورهایی نظیر کشورهای حاشیه خلیج فارس یا جنوب شرق آسیا را دارند، با
این بهانه که بارشان سنگین‌تر از حد مجاز است، از طعمه‌شان که بار کمتری
دارد، می‌خواهند یکی از ساک‌های آنها را برایشان به آن سوی گیت حمل کند.

حال آنکه قاچاقچیان از قبل در داخل این ساک که معمولا ساکی کوچک یا حتی
کیف لپ‌تاپ است، محموله مواد مخدر را جاسازی کرده‌اند و اگر در هنگام
بازرسی، محموله کشف نشد، پس از گذر از گیت امنیتی ساک را از طعمه‌شان پس
می‌گیرند و اگر هم محموله کشف شد، آن وقت این مسافر از همه جا بی‌خبر است
که به‌عنوان قاچاقچی دستگیر خواهد شد

برخی قاچاقچیان نیز بعد از شناسایی مسافران، با این بهانه که فردی در
فرودگاه کشور مقصد منتظر بسته ارسالی آنهاست، از مسافران می‌خواهند که در
ازای دریافت مبلغی نسبت به انتقال بسته آنها اقدام کنند. حال آنکه از قبل
در بسته مورد نظر مواد ‌مخدر جاسازی کرده‌اند و با این شگرد قصد انتقال
محموله خود را دارند.
بنابراین به مسافران توصیه می‌شود به هیچ عنوان بار و محموله اضافی از
افراد ناشناس دریافت نکنند، چرا که درصورت دستگیر شدن در کشورهای مقصد،
مجازات سختی - حتی اعدام- در انتظار آنها خواهد بود و این در حالی است که
برای این افراد، از دست پلیس، وزارت امورخارجه و دولت ایران هیچ کاری
ساخته نیست؛ چرا که از آنها مواد‌ مخدر کشف شده و باید طبق مقررات کشور
مورد نظر با این افراد برخورد شود

چند خبر از بیمرغ

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها چند خبر به دستم رسد که به علت نداشتن شارژ اینترنت نتونستم منتشر کنم و الان هم تقریباً خبرها یادم رفته ولی هر چه به خاطرم باشه رو مینویسم

خبر اول این که پنجره های مسجد و طبقه بالای مسجد و قسمت وسطی مسجد بیمرغ رو پرده طلایی رنگ زدندکه بنا به گفته خادم دو میلیون تومان خرجش شده و تماماً قرض میباشد که همشهریان عزیز هر کدام خواستند میتوانند در این امر خیر شرکت نمایند و به قدر وسع جهت پرداخت قرض این پرده ها کمک کنند.


خبر بعدی از جلسه ای بود که مابین مغازه داران کنار جاده و هیئت مدیره شرکت تعاونی و شورای روستا برگذار شده که هدف حل مشکل مربوط به زمینهای مربوطه بوده که از نتیجه جلسه چیزی دستگیرم نشد.


خبر بعدی جلسه ای بود برای جشن نیمه شعبان و برنامه ها و بودجه مورد نیاز که در محل امامزاده برگذار شد، و با توجه به حضور دو هزار نفر در سال قبل در این جشن قصد دارند تا هر چه بیشتر این جشن را باشکوه برگذار کنند که البته دارای هزینه هایی است که بعضیها قبول کرده اند ولی هنوز هزینه های زیاد دیگری مانده که نیاز به بانی دارد


یک خبر هم از حسینیه دارم که همان بهتر که ننویسم.خبر دیگه مال آب و هواست که بارندگی نیست و گرد خاک در حد صادرات.


خبر بعدی اینکه محصول کشاورزی جو به شدت توسط دو کمباینه آقایان مسکین و گنابادی از اروک در حال درو و جمع آوریست.


خبر بعدی اینکه آقای عباس صدیقی مقداری آهن جهت احداث گلخانه خریداری کرده و این روزها در حال رنگ آمیزی اونها به همراه حسن غلامی هستند.البته من نفهمیدم که چه کسانی در این گلخانه شریک هستند.آیا عباس صدیقی به تنهائیه  یا آقای غلامی هم با ایشون شریکند.به گفته خودشون قصد دارند گیاه اُلُورا رو در این گلخانه کشت کنند.البته هنوز نه به داره نه به بار.


یک خبر دیگه هم هست که علاقه ای به نوشتنش نیست