ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
چند وقت هست که نانوایی بیمرغ تقریبا به حالت تعطیل در اومده و دیگه پخت نون نداره.
اینطور که خبر اومده هر هفته ای دوبار یک پراید سفید پر ازنون تافتون به بیمرغ میاد و مردم نونشون رو از ایشون تامین میکنند.قیمت هر نون هم 500تومنه.
حالا حرف اینه که چرا نونوایی که با پول هیئت خریداری شده باید به این وضع در بیاد.البته من در جریان علت اصلی کم کاری نونوایی نیستم ولی اگر یک شاتر خوب با نان لواش باشه همیشه مردم آماده صف کشیدن جلو نونوایی رو خواهند داشت.
نان گرم چیزی هست که همه خواستار اون هستند ولی به شرطی که کیفیت خوبی داشته باشه..
البته الان کار نانوایی بیشتر پخت قطاب و کلوچه محلی(کلمبه) هستش که امیدوارم دوباره به کار اصلیش برگرده.
خبر بعدی که بازم من به طور کامل خبر ندارم چون اینجور خبرها متاسفانه خوب اطلاع رسانی نمیشه به چه علت من نمیدونم. پرداخت وامهایی است برای خود اشتغالی با کارمزد 7درصد و شروع پرداخت اقساط اون پس از سه سال هستش .که بسیار وامهای خوبی هست وطرفدار هم زیاد داره ولی اطلاع رسانی درستی نمیشه.حالا علت عدم اطلاعرسانی رو باید از کی پرسید...
خبر بعدی هم اینکه دیشب به مقدار کمی بارندگی در روستا داشتیم.به قول معروف یک سنگر ترّه شو(جدید)
سلام ،نمدنم منظورت از ای که برش نمشه یعنه چشه . یعنه مثلا تربتی یا از گنابادیا خیله بیترن یا مسلمو ترن که ازو جا ور بالا اوقذر برف وبرش مشه امباک دی جا نرمه منمریزه نی عزیزم گناباد منطقه کویری خشکه که امکان دردی ده هر چند ساله یک ده بهار سال شه . خه ای پدیده به قول باسواتا (النینو)اوضاع ازی که هس بدتر هم خشو . پس بنا بر این....
نگا کو .
خور خیلگه قیضی مکو که دنیا ارزششر نذره.
حالا هم که برش نمشه یک صلاحه ده کار خبو
اقا رئیس شاید خنده دار بشدی
ولی یک نونه چشه که ادمه دی به قرض وامستونن و بعدم پولشر وانه مدن
یا بعضیا بیس تمه سی تمه نو ببرده ین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
معذرت که از اینا (!!!)خیله بگذاشتم ای یعنه واقعا که .....
واز سی تمن پولر مشه ور یک جه دوزی اخر بلهه کرده ماهه هزار تمن زوره اونا میه که وادند به ای تراکتور دهیاری که اشغاله اونار بدر بردی.هر کدوم اشغاله خوار ده یک بره دی مریزن که همه جاهار اشغال ورداشته
سلام
پیرو نظر قبلی مبنی بر اعلام خبر خوش به مدییر این وبلاگ و البته دیگر وبلاگهای بلاگ اسکای لینک زیر نیز پیوست گردید:
http://news.blogsky.com/pages/compare
اوضاع به کام
التماس دعا
خیلی ممنون آقا رضا از خبر رسونی شما.
این ایام به کام که نوشتی خیلی منو گرفته.
با سلام طبق خبری که من به دستم رسید حاج رمضان رشیدی قرار نونوایی رو خریداری کنه دیروز که دیدمش گفت به دنبال یک شاطر خوبم که لواش بزنه
ممنون از خبرت.بله حجه رمضو العان ده نونویی کار مکنه.
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خوار جفا نیست ترا
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
جان من سنگدلی دل به تو دادن غلط است
رفتن اولاست ز کوی تو ستادن غلط است
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم
دگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده خویش
ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده ی خویش
طه تنده از حرفت ورگشتی.تو که از مو بدتر کردتی
سلام. ممنون از بذل توجه و انتقاد سازندتون. انشاالله رعایت می کنیم.
خواهش میکنم.منم از بازدیدتون ممنونم هر چند که مدنم چیزه از حلته پلته ما سر بدر نخه برد
سلام
یک خبره خوشه:
http://news.blogsky.com/1391/01/13/post-99
ولی هنوز معلوم نیست!
ولی از بی هیچی بهتره!!!
بنام خدا
کسانی که علاقمند به شعر و شعرخوانی هستند و می خواهند به دنیای شاعری که آن هم خود عالمی دارد، وارد و لحظاتی را از مشکلات دنیوی غافل شوند، موردی را دیدم که فکر کنم مطالعه آن حداقل برای یکبار هم که شده خالی از لطف نباشد.دعوایی است بین شاعران بخاطر بخشش سمرقند و بخارا به آن ترک شیرازی توسط حافظ
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
؟؟؟؟؟؟؟
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
کسی که دل بدست آرد که محتاج بدنها نیست
که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را
شهریار:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
رند تبریزی
اگــــر آن تـــــرک شیرازی بـــه دست آرد دل مـــا را
بــهــایـش هـــم بــبـــایـــد او بـبخشد کل دنیـــــا را
مـگــر مـن مـغـز خــر خــوردم در این آشفته بــازاری
کــه او دل را بــه دست آرد ببخشم مــن بــخارا را ؟
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
و نــــه چـــون شهریـــارانم بـبـخشم روح و اجــزا را
کـــه ایـن دل در وجـــود مــا خــدا داند که می ارزد
هــــزاران تــــرک شیـراز و هـــزاران عشق زیــبــا را
ولی گــر تــرک شـیــرازی دهـد دل را به دست مــا
در آن دم نــیــز شـــایـــد مـــا ببخشیمش بـخـارا را
کــه مــا تــرکیم و تبریزی نه شیرازی شود چون مـا
بـــه تــبــریــزی هـمـه بخشند سمرقـند و بـخـارا را
یاری
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خورشید و فلک سایم از این عزت کف پا را
روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است
من مفلس کیام چیزی ببخشم خال زیبا را
اگر استاد ما محو جمال یار میبودی
از آن خود نمیخواندی تمام روح و اجزا را
دکتر انوشه
اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن دلبر شیرین که شور افکنده دنیا را
آصف
اگر آن مه رخ خوافی بدست آرد دل مارا
نثار مقدمش سازم شهنشاهی عالم را
اگر حافظ بدو بخشد سمرقند و بخارا را
و یا آن کرد گروسی تن و جان و سر و پا را
وگر با فخر می بخشد انوشه روح و معنا را
دم از قیمت زنند آخر برای درّ بی همتا
ولی آصف که می گوید شهنشاهی عالم را
بدو بخشد تن و معنا،بهشت و عرش اعلا را
مهرانگیز رساپور (م. پگاه)
چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گیرد آنها را
از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر، فغان و جیغ و دعوا را
وجودِ او معمایی ست پر افسانه و افسون
ببین خود با چنین بخشش، معما در معما را
بیا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاین غوغا
به خلوت با هم اندازیم این دلهای شیدا را
رها کن ترکِ شیرازی! بیا و دختر لر بین
که بریک طرهی مویش، ببخشی هردو دنیا را
فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو
نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را
شنیدم خواجهی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»
بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد میدانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول میکند ما را؟!
مهرشاد قادریان:
اگر آن میر مهرشادان بدست آرد دل ما را
به خال آن لبش بخشم هزاران شعر زیبا را
من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه مثل دیگران بخشم تمام روح و معنا را
سرو دست و تن و پارا سمرقتد و بخارا را
تمام روح و معنا را ز دست یار میبنم
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
سید حسن حاج سید جوادی
اگر میر کمانداران به دست آرد دل مارا
به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را
تمام روح و معنا را به دست یار می بینم
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
محمد فضلعلی
اگر یک مهرخ شهلا بدست آرد دل ما را
زیادت باشد او را گر ببخشم مال دنیا را
سر و دست و دل و پا را به راه دین می بخشند
نه بر گور و نه بر آدم گری بخشند این ها را
مگر ملحد شدی شاعر که روح و معنیش بخشی
نباشد ارزش یک فرد زیبا روح و معنا را
امام عصری و حاضر! چنین بیهوده می گویی؟
که روح و معنیش بخشی یکی مه روی شهلا را ؟
وگر لایق بود اینها به خاک پای او بخشم
که نالایق بود دست و سر و هم روح و معنا را
مگر یک مه رخ خاکی به معنا چیز میبخشد؟
وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را؟
به یک مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند؟
به یاوه چرت می گویی! ندانی این معما را!
الا ای حاتم طائی ! زجیب غیب می بخشی؟
نباشد ارزش یک بچه میمون ! روح ومعنا را!
حسین فصیحی لنگرودی
"اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را"
نبخشم بهر خالی یک وجب از خاک ایران را
ببخشیدآنچه میخواهید از سر تابه پا اما
نبخشید از سر وادادگی ملک شهیدان را
؟؟؟؟؟
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را
من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
؟؟؟؟؟؟
عجب آشفته بازاری ، خریداران دانا را
همه ترکان تبریزی ، بت زیبای رعنا را
گشاد دست صائب بین ، پشیمان می شود منشین
خریداری چنین هرگز ، چه ارزان داده اعضا را
سر ودست بلورین را ، تن رعنای سیمین را
که بر کارش نمی آید ، بجایش دست و هم پا را
بیبن این را به آخر شد ، عنایاتش چه وافر شد
نه تنها جمله اجزا را ، چو مردان روح والا را
از این بهتر چه می خواهی ، زیانت می رسد باری
بیا ای ترک شیرازی ، ببر این مرده کالا را
بیا دلدار شیرازی ، ببین رند از سر مستی
چه می گوید نمی دانم ، مگر گم عقل برنا را
شماتت بر خریداران ، چو سنگ از آسمان باران
چرا اینگونه گفتن ها ، چنین عرضه تقاضا را
برابر می کند دل را ، که برتر می کند دل را
زعشق ترک شیرازی ، همو بخشد همان ها را
سر آخر چه می نازد ، به شهر خواجه می تازد
سخاوت می کند او هم ، سمرقند و بخارا را
بدور از قیل و این غوغا ، سر خود (بی نشان) بالا
دعا کردم یکایک را ، تو هم (انّا فتحنا) را
؟؟؟؟؟؟
کلام و درد حافظ سخاوت یا خساست نیست
نخواندی بیت دیگر را که فرموده شمایان را
"ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را"
؟؟؟؟؟؟
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را
جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
سلام.دسته شما درد نکنه.مگم هالا بنده خده حافظ یک چیزه گفته چو اینا چنی دمبشر ور دست پیچوندند یله نمکننده؟
حافظ اگر مدونست از چار کلمه میه اقذر گپ بدر یه کلا شعر نمگفتش
سلام
مطالب عالی بود..
مرسی
دیگه شعر نمیگم:ِِ
سلام.خواهش مکنم قابل شمار نداشتی